بانوی آب و آیینه
17 فروردین 1393 توسط صالحي
تنها علی ساقی است وقتی کوثری تو
شان نزول هل عطاایی اطهری تو
ام ابیها هستی و بنت الهدایی
هم دختر و هم مادر پیغمبری تو
یک شهر دشمن در مصافه شاخه ای یاس
انگار حتی از علی تنها تری تو
بر دست های آسمان شب ريسمان بست
با این که در می سوزد و پشت دری تو
بغض حسن اشک حسین و آه زینب
وقتی که می بینند بین بستری تو
ما را دعا کردی و رفتی فاطمه جان
آخر برای شیعیانت مادری تو
ای کاش پیدا بود مادر جان مزارت
هرچند گه گاهی مرا قم می بری تو…